كنترل بيولوژيكي
كنترل بيولوژيكي
در كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز، از حشرات و بيماريهايي كه بهطور طبيعي به علفهاي هرز حمله ميكنند، از توان رقابتي گياهان زراعي و نيز از حيوانات علفخوار براي كاهش يا حذف جمعيتهاي علفهاي هرز داراي اثرات زيانبار استفاده ميشود. اگر چه تبليغات زيادي در خصوص كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز صورت میگیرد ولي اين روش نقش بسيار ضعيفي در كنترل علفهاي هرز دارد. بیشترين موفقيتهاي كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز در زمينهاي غير شخم خورده، مراتع و محيطهاي آبي به دست آمده است.
به دلايل بسيار زيادي مديريت كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز، شرايط لازم براي كنترل علفهاي هرز در مزارع را ندارد. عموماً هر عامل بيولوژيكي به يك گونه علفهرز حمله ميكند. زمينهاي زراعي هميشه داراي علفهاي هرز متعددي هستند. يك گياه زراعي معين معمولاً داراي حدود دو دوجين علفهرز است كه با شرايط كشت آن گياه هماهنگي دارد. بنابراين، براي كنترل علفهاي هرزي كه عامل بيولوژيكي به آنها حمله نميكند، روشهاي ديگر كنترل، نياز خواهد بود. در مواردي كه يك علفهرز مشخص با تكنيكهاي ديگر بهطور ضعيفي كنترل ميشود، شايد يك برنامه كنترل بيولوژيكي، بهترين روش باشد. ممكن است نفع ناشي از يك عامل كنترل بيولوژيكي كه فقط به يك گونه علفهرز حمله ميكند و فقط يك مشكل گياه زراعي را حل ميكند، كم باشد. كمپانيهاي تجارتي علاقهمند نيستند كه هزينههاي كشف، تحقيق، توليد و بازاريابي براي يك چنين عامل كنترل بيولوژيكي را به عهده بگيرند. اكثر كارها و پرداخت هزينههاي لازم براي كشف و تحقيق در كنترل بيولوژيكي در بسياري از كشورهاي پيشرفته بوسیله دولتها و دانشگاهها صورت ميگيرد.
کارایی عوامل بيولوژيكي ميتواند كُند باشد. سرعت تضعيف علفهرز ممكن است خيلي آهستهتر از آن باشد كه ازكاهش توليد گياه زراعي تحت رقابت با علفهرز جلوگيري كند. اين امر به خصوص هنگامي يك مشكل است كه هدف ازكنترل، كاهش سريع جمعيت يك علفهرز و رساندن آن به زير آستانه اقتصادي باشد.
يك هدف دراز مدت كنترل بيولوژيكي ميتواند «استقرار يك تعادل اكولوژيكي» بين عامل كنترل بيولوژيكي و علفهرز باشد. هدف دراز مدت اين است كه سرانجام از رسيدن به آستانه اقتصادي جمعيت علفهرز جلوگيري شود. رسيدن به تعادل اكولوژيكيِ كنترل بيولوژيكي، در عمل يك راه حل دایمي براي مشكل علفهرز است. بههرصورت، يك تعادل درازمدت بين عامل كنترل بيولوژيكي و جمعيت علفهرز به معني ادامه زندگي قسمتي از جمعيت علفهرز است. زنده ماندن قسمتي از علفهاي هرز براي اطمينان از ادامه حيات عامل بيولوژيكي لازم است. همانطوري كه قبلاً اشاره شد، وجود حتي مقدار بسيار ناچيزي از علفهرز در يك گياه يكساله زراعي ميتواند سبب كاهش مقدار زيادي از محصول شود.
جدول 5-1: تركيبات شيميايي موجود در گياه ذرت و علفهاي هرز آن
گياه |
مرحله رشد |
ازت* |
فسفر |
پتاسيم |
كلسيم |
منيزيم |
ذرت |
كل گياه، اویل مرحله شيري |
20/1 |
21/0 |
19/1 |
18/0 |
15/0 |
تاج خروس |
گياهان سبز، 25 تا 50% بذر رسيده |
61/2 |
40/0 |
86/3 |
63/1 |
44/0 |
سلمك |
گياهان سبز، 25 تا 50% بذر رسيده |
59/2 |
37/0 |
34/4 |
46/1 |
54/0 |
علف هفتبند |
گياهان سبز، 25 تا 50% بذر رسيده |
81/1 |
31/0 |
77/2 |
88/0 |
56/0 |
خرفه |
گياه پرآب ، بعضي بذرها رسيده |
39/2 |
30/0 |
31/7 |
51/1 |
64/0 |
Galinsoga sp. |
گياه پرآب ، بعضي بذرها رسيده |
70/2 |
34/0 |
81/4 |
41/2 |
50/0 |
آمبروزيا |
گياهان سبز، بعضي بذرها رسيده |
43/2 |
32/0 |
06/3 |
38/1 |
29/0 |
پنجهمرغي |
بعد از به گل نشستن، بذرها نارس |
00/2 |
36/0 |
48/3 |
27/0 |
54/0 |
ميانگين علفهاي هرز |
------------ |
36/2 |
34/0 |
23/4 |
36/1 |
50/0 |
* ميانگين درصد تركيبات شيميايي، بر اساس وزن گياهان خشك شده در معرض هوا
گياهان زراعي چند ساله، مراتع و آبگيرها داراي اكونظام نسبتاً پايداري هستند. اين پايداري اجازه خواهد داد تا عامل بيوكنترلي جمعيت علفهاي هرز به وجود آمده و ميزان تأثير اين نوع كنترل بهبود يابد. توليد گياهان زراعي يكساله، مخالف پايداري اكونظام است. جمعيت عوامل بيوكنترلي بايد بتوانند در مقابل شخمهاي ساليانه، خاكورزيها، تناوبهاي زراعي و تيمارهاي سموم نباتي زنده بمانند.
ازلحاظ اقتصادي، كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز در مراتع و آبگيرها مطلوب است. اين نقاط اغلب بسيار وسيع و دور از دسترس هستند، وكمتر ميتوان براي كنترل علفهاي هرز در آنجا از فنآوريهاي موجود استفاده نمود. در مقابلش، توليدات زراعي قرار دارند كه سرمايهگذاري زيادتر صرفه اقتصادي داشته و درآمد بيشتر ناشي از كنترل علفهاي هرز، مشوق استفاده گستردهتر از راهكارهاي مديريتي فعال در كنترل علفهاي هرز است.
كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز اغلب به آساني قابل اجرای بوده و مناسب براي كنترل يك گونه علفهرز چندساله مهاجم به مرتع يا آبگير است كه در حال گسترش ميباشد.
معيار انتخاب عامل كنترل بيولوژيكي
مهمترين معيار براي گزينش هر عامل كنترل بيولوژيكي اين است كه فقط به گونه علفهرز مورد هدف حمله كند و نه به هيچ گونهی ديگر گياهي. با افزايش شناخت ما از عوامل كنترل بيولوژيكي، خطر معرفي اتفاقي آفتهاي جديد به جاي عامل كنترل كاسته شده است. حشرات گياهخوار اكثراً گياه خاصي را مورد مصرف قرار ميدهند. خطر تغيير ذائـقه و ترجيح گياه ديگري به عنوان گياه مطلوب، خيلي بعيد به نظر میرسد.
اگر چه يك عامل موفق بيولوژيكي فقط به يك گياه حمله ميكند، بايد به خاطر داشت كه همان طوري كه تعريف يك علفهرز ميتواند تغيير يابد، عقايد متفاوتي از ارزشمند بودن يك گياه هم ميتواند وجود داشته باشد. بعضي از علفهاي هرز به عنوان گياه زينتي به يك ناحيهاي وارد شدهاند و هنوز هم به اين منظور استفاده ميشوند. بعضي از آنها در شرايطي به عنوان منابع علوفهاي وارد شده و در شرايطي ديگر به عنوان علفهرز مطرح ميباشند . كليه آثار اقتصادي عوامل كنترل بيولوژيكي قبل پخش آن بايد بررسي شود. بعد از رها سازي عامل بيولوژيكي در طي يك برنامه كنترل، جلوگيري از انتشار و برگرداندن آن بسيار مشكل است.
عامل كنترل بيولوژيكي بايد بهطور سريع توليد مثل نموده و براي كنترل موثر، جمعيت خود را به اندازه كافي زياد كند. عامل كنترل بيولوژيكي بايد به شرايط محيط جديد تطابق يافته و از خطر انگلها، شكارچيها و بيماريها نيز در امان باشد. اين امر تا حد زيادي به حفظ و نگهداري جمعيت عامل كنترل بيولوژيكي كمك ميكند.
عوامل كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز
* حشرات
در حال حاضر حشرات گياهخوار از گستردهترين عوامل بيولوژيكي كنترل كننده علفهاي هرز هستند. آنها داراي ميزبانهاي معيني بوده و ميتوانند جابجا شوند (قادر به پراكنش هستند)، و اندامهاي رويشي و زايشي علفهاي هرز را از بين ميبرند. حمله آفات ميتواند علفهاي هرز را مستعد هجوم ساير عوامل كنترل مثل بيماريها كند. کارایی چند عامل كنترل بيولوژيكي بر روي يك علفهرز موثرتر از عملكرد فقط يك عامل است.
برجستهترين مثال كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز گونه گل عقربي (كاكتوس) در استراليا است. اين گياه ابتدا بهعنوان يك گياه تزييني وارد این کشور شد، اما بهسرعت انتشار يافت و از سال 1839 تا 1925 بيش از 27 ميليون هكتار از اراضي را پوشاند و بسياري از اراضي زراعي رامورد تهديد قرار داد. در پي تحقيقات دانشمندان براي يافتن شيوه كنترل، حشراتي را يافتند كه به اين گياه مي تازند و آسيبي به بقيه گياهان وارد نميسازند. موثرترين آنها يك حشره ساقهخوار كاكتوس (Cactoblastis cactirum) از آرژانتين بود . اين حشره تونلهايي در ساقهها، پيازهاي زيرزميني و ريشهها ايجاد مينمودند. وقتي كه تعدادي از باكتريها بهطور تصادفي به نقاط آسيب ديده ناشي از حشرات وارد شدند، خسارات حتي بيشتر هم شد.
اين حشره ساقهخوار در سال 1926 در اين اراضي رها شد و تا سال 1931 آنچنان تعداد آنها افزايش يافت كه تقريباً همه كاكتوسها تا اواسط فصل از بين رفتند. در اثر فقدان يا وجود مقدار ناچيز غذا بسياري از حشرات ساقهخوار كاكتوس از بين رفتند. چندين سال بعد هنگامي كه گل عقربي افزايش يافت، مدتي بعد حشره ساقه خواركاكتوس افزايش يافت. چندين بار «موج» رشد هر يك پيش آمد تا اينكه سرانجام يك تعادل يا «تعادل طبيعي» به وجود آمد. به همين دليل روش بيولوژيكي «كنترل» ميكند نه «ريشهكن». اين امر به خصوص در مورد گونههاي علفهاي هرزي صحيح است كه با بذر تكثير مييابند و ممكن است در خاك براي چندين سال به صورت ركود باقي بمانند. موارد موثر ديگري نيز در كنترل بيولوژيكي وجود دارد. در غرب ايالات متحده، گياه مرتعي علفچاي (Hypericum perforatum) بوسیله سوسكهاي برگخوار (Chrysolina spp.) كنترل ميشد (شكل 2-4). در هاوايي آمريكا نوعي گل ژاله (Eupatorium adenophorum) كه يك علفهرز مرتعي است بوسیله مگس توليد كننده گالساقه (Procecidochares utilis) كنترل شد، و در فيجي علفهرز مرتعي ديگر؛ Clidemia hirta به وسيله تريپس ساقهخوار Liothrips urichi كنترل گرديد.
تحقيقات اخير بيوكنترلي امكان كنترل نوعي تاتاري (Carduus nutans) بوسیله يك سوسك سرخرطومي (Rhinobyllus conicus)، اويارسلام بنفش به وسيله شبپره (Barctra verutana)، علفهرز آبزي Alternanthera pheloxeroides بوسیله سه نوع مختلف از حشرات و علفهرز خارخسك بوسیله سرخرطومي بذر (Microlarinus lareynii) را بيان نمود.
* بيماريهاي گياهي
از دو شيوه مختلف براي بهكارگيري بيماريهاي گياهي بويژه قارچها براي كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز استفاده ميشود كه عبارتند از شيوه معمول و شيوه گياهكش قارچي. در شيوه معمول و كلاسيك، يك عامل بيماريزاي گياهي بهطور «خودنگهدار» در سطح مطلوب تثبيت ميشود. اين روش داراي بيشترين كاربرد در نقاطي هست كه بهطور سنتي كنترل بيولوژيكي صورت ميگيرد، نظير مراتع، نقاط آبگير و زمينهاي باير. شيوه گياهكش قارچي (mycoherbicide) يا استفاده از بيماريهاي گياهي، متكي به كاربرد مكرر مقدار زياد عامل بيماريزا براي كنترل مشكل علفهرز است. اصولاً روش گياهكش قارچي درحال حاضر بهترين فرصت براي توسعه كنترل بيولوژيكي علفهاي هرز در نقاط بدون شخم است. اين روش بهطور تجاري در باغات مركبات و مزارع برنج استفاده گرديد.
شكل 5-1: كنترل علف چاي بوسیله سوسك Chrysolina quadrigemina در بلاكسبورگ كاليفرنيا. بالا: عكسبرداري شده در سال 1946. در قسمت جلو علفهرز با گلهاي انبوه را نشان ميدهد، در حالي كه بقيه مزرعه بوسیله سوسك از بين رفته است. وسط: قسمتي از همان منطقه در سال 1949 كه با انبوهي از باريك برگان پوشيده شده است. پايين: عكسبرداري صورت گرفته در سال 1966 نشان دهنده درجه كنترلي است كه از سال 1949 ثابت مانده است.
شكل 5-2: بالا: كپورگراس چيني با چراي علفهاي هرز آبزي سريعاً رشد ميكند. پايين: يكي از محصولات فرعي اين فعاليت گوشت بسيار مغزي ماهي است.
يك نمونه شيوه كلاسيك استفاده از زنگ قارچ (Puccina chondrilla) براي كنترل علفهرز قندرون (Chodrilla juncea) درغرب ايالات متحده است. از اين زنگ قبلاً برای كاهش جمعيت علفهرز قندرون در استراليا استفاده شده بود. مشكل اين عامل بيوكنترلي در «ترويج يافتن» آن در ايالات متحده بيان اینگونه شـده است که تلاشهاي اوليه براي آلودهسازي قندرون با زنگ استراليايي ناموفق ماندهبود، اما زنگ ايتاليايي سرتاسر ايالتهاي كاليفرنيا و اورگان را آلوده نمود. اين قارچ ايتاليايي در ايالت آيداهو توسعه نيافت. يك نژاد ديگري هم از قارچ ايتاليايي در نواحي جنوبي گسترش يافت، اما نه در بيوتيپ قندرون نواحي شمالي در آيداهو.
اسپورهاي زنگ گياهي لازم است براي مدت 6 ساعت در محيط مرطوب و تاريك قرار گيرد تا امكان آلودهسازي فراهم شود. ازاين رو، در نقاط نيمه خشك كه شرايط محيطي مطلوب محدودي دارد به پخش هوايي اسپورها نياز است تا پراكنده سازي سريع براي آلوده سازي صورت گيرد.
يك مثال مربوط به گياهكش قارچي توليد قارچ (Colleotrichum gloesporiodes) با نام تجارتي Collego® است كه براي كنترل علفهرز (Aeschynomene virginica) در مزرعه برنج استفاده شد. Collego® مانند يك علفكش روي برگ علفهرز مورد نظر به كار ميرود. اين گياهكش با فرمولاسيون دو تركيبي اسپور قارچ خشك به علاوه يك عامل مرطوب كننده مايع، كه قبل از مصرف با آن مخلوط ميگردد، فروخته ميشود. بايد دقت شود كه يك هفته قبل از مصرف گياهكش قارچي و سه هفته بعد از آن از مصرف هر نوع قارچكش خودداري شود. به علاوه، قبل از مصرف گياهكش قارچي، وسايل سمپاشي هوايي با يك محلول حاوي پودر ذغال معلق، شسته شود تا از پاك شدن كامل سمپاش از هرگونه قارچكش اطمينان حاصل گردد. اين هشدارها بيانگر مشكلات بهكارگيري گياهكش قارچي در مزارعي است كه به استفاده از قارچكشها نياز گسترده دارند.
* گياهخواران
حيوانات چرنده نظير غازها، بزها، گوسفندان و گاوها براي كنترل علفهاي هرز به صورت انتخابي در مزارع، چراگاهها و زمينهاي غير زراعي استفاده شدهاند. از غازهاي اصلاح شده چيني و بعضي غازهاي ديگر براي كنترل گياهچههاي علفهاي هرز باريكبرگ در گياهان زراعي رديفي، به خصوص در پنبه استفاده مخصوصي بهعمل ميآيد. اينها همچنين در باغباني، قلمستانها و در بعضي از گياهان زراعي چند ساله مورد استفاده قرار ميگيرند. در صورت استفاده از غازها براي كنترل علفهاي هرز باريكبرگ تصميمات ديگري نيز براي پهنبرگان لازم است. براي اصلاح شرايط چراگاه براي گاوها، از گوسفندان و بزها ميتوان استفاده نمود. اينها ميتوانند علفهاي هرز يكساله پهنبرگ و بوتهها را از بين برده و امكان بهبود رشد باريكبرگان مرتعي براي تغذيه گاوها را فراهم نمايند. در صورت وجود بوتهها و پهن برگان كافي براي بزها، رقابت غذايي ناچيزي بين بزها و گاوها وجود خواهد داشت. ازگوسفندان و بزها براي جلوگيري از مسموميت گاوها نسبت به زلفپير (Senecio spp.) ميتوان استفاده نمود. به اندازه 20 برابر نسبت وزني علفهرز زلفپير نياز است تا گوسفند و بز را در مقايسه با گاو مسموم سازد. گوسفند و بز سريعاً زلفپير را تغذيه نموده و تجمع گوسفند و بز با گاوها در مرتع از مسموميت گاوها جلوگيري ميكند.
احتمالاً با اندكي مديريت دامي و صرف هزينه و تلاش، استفاده از حيوانات چرنده براي كنترل علفهاي هرز مزاحم ممكن ميگردد. از جمله اعمال مديريتي تعليف براي تعديل تغذيه، قُرُق كردن، ايجاد حفاظ مناسب، نگهباني در مقابل حيوانات شكاري و حفاظتهاي عمومي ديگر را ميتوان نام برد.
حيوانات و ماهيهاي تغذيهكننده از علفهاي هرز آبزي، مايه اميدواري در مديريت علفهاي هرز نقاط آبگير است. گاو دريايي (ماهي پستاندار علفخوار)، به مقدار بسيار زيادي ازسبزي تغذيه مينمايند ولي استفاده از آنها به نقاط گرمسيري محدود ميشود.
پرندگان آبزی نظير غازها، اردكها و قوها را ميتوان براي حذف گياهان شناور و زيرآبي در آبگيرها و استخرهاي كوچك استفاده نمود. متأسفانه، پرندگان آبي ميتوانند با تهاجم و فاسدسازي كيفيت آب و ثبات حاشيه استخر، در استفاده ازآنها خلل وارد نمايند. از آنها در مقابل حيوانات شكارچي هم بايد حفاظت شود.
ماهيان گياهخــوار اميدواركنندهترين شــيوه كنترل بيولوژيكي را براي كنترل گياهــان آبزي ارایه ميدهند. اينها ماهيان وارداتي هســتند كه بهطور گستردهاي از علفها تغذيه مينمايند. گونه ماهي جوان Tilapia spp. ميتواند از پلانگتون گياهي (Phytoplankton) و جلبكهاي تكسلولي تغذيه كند و گونه بزرگ آن ميتواند از گياهان بزرگتر هم تغذيه كند. تيلاپياها به درجه حرارت پايين حساس هستند و در حرارت 8/7 تا C° 9/8 ميميرند. از تودههاي يكساله تيلاپياها براي كنترل علفهاي هرز آبزي در نهرهاي آبياري جنوب كاليفرنيا استفاده ميشود.
كپورگراس يا آمورسفيد (Ctenophryngodon idella)(شكل 5-2) در زير آب يخ بسته ميتواند زنده بماند. چرخه زيست كپورگراس چندين سال طول ميكشد. اين ماهي بهطور گستردهاي از جلبكهاي فيلامنتوس، خارا (Characeae)، علفهاي هرز زيرسطح آب و عدسكهاي آبي (Lemna spp.) تغذيه ميكند. اين ماهي هر روز به اندازه وزن خود تغذيه ميكند و ميتواند از 8 تا 20 كيلوگرم رشد كند. نظير همه گونههاي وارداتي، نگرانيهايي از رقابت و ساير آثار منفي زيست محيطي كپورگراس با گونههاي ماهي مطلوب وجود دارد. مراكز تجارتي توليد بچهماهي از تيمار هورمونها و شرايط محيطي مخصوصي براي پرورش و رها سازي ماهي استفاده مينمايند. كپورگراس مانند كپورهاي معمولي رسوبات کف آب را بهم نميزند و آب را گلآلود نميسازد. اگرچه در بعضي نقاط ورود كپورگراس غيرقانوني است، ولي اين ماهي درحال بهدست آوردن مطلوبيت و استفاده بيشتر است.